سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ان ال پی - موفقیت

   

 

 آئین دوست یابی و نفوذ

 

1- درک متقابل                                                                  2-        سازگار شدن و همدلی

 

3-     تیز هوشی ( شایستگی ناهشیار )                                   4-  ایجاد عادت مفید جدید

 

5-     انعطاف پذیری                                                            6-  احترام

 

7-     همراهی و تقلید    :

 

الف از آنچه شخص دوست دارد و می اندیشد صحبت کنید .

 

ب- با رفتار ظاهری فرد هماهنگ شوید .

 

پ باورها و اعتقاد فرد را مورد توجه قرار دهید.

 

 

 

NLP اعتقاد دارد ما از چهار طریق یا سیستم تصویری عمده ، اطلاعات را دریافت و رمز پردازی می کنیم . ادامه مطلب...


نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:59 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

ان ال پی و موفقیت در زندگی                    

 

 

NLP ، مخفف Neuro Linguistic Programming  به معنای برنامه ریزی عصبی ، کلامی است .

 

NLP ،دانش تاثیر زبان شفاهی و غیر شفاهی (رفتار غیر کلامی ) بر دستگاه اعصاب است منظور از زبان غیر کلامی ، تغییرات فیزیکی و رفتار چون حرکت چشم، دست و پا و نظایر آن است.

 

مبتکران NLP، ریچارد باندلر و جان گریندر در اوایل دهه 1970 تحقیقات در این زمینه را در دانشگاه کالیفرنیا بطور مشترک آغاز کردند . آنان در بدو امر عوامل موفقیت استادان بزرگ را در تغییر رفتار دیگران مورد مطالعه و ارزیابی قرار دادند و به الگوهای قابل ملاحظه و گاها اعجاب آوری دست یافتند .

 

در واقع NLP ، فراگیری نحوه رفتار انسان های موفق است.

 

 این دو محقق رفتارهای افراد موفق را مطالعه کردند و دریافتند چگونه می توان با دیگران ارتباط موثر برقرار کرد و نتایج اعجاب آوری بدست آورد .

 ادامه مطلب...


نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:59 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

شتر کنجکاو

متن حکایت:

بچه شتر: چند تا سوال برام پیش آمده است. میتونم ازت بپرسم مادر؟

شتر مادر: حتماً عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟

بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟

شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره میکنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمیشود بتوانیم دوام بیاوریم.

بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف پای ما گرد است؟

شتر مادر: پسرم. قاعدتاً برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن این مدل پا را داریم.

بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقتها جلوی دید من را میگیرد.

شتر مادر: پسرم. این مژه‌ های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشمهای ما را در مقابل باد و شنهای بیابان محافظت میکنند.

بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شنهای بیابان است...

بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم.....

شتر مادر: بپرس عزیزم..

بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی میکنیم؟

 

شرح حکایت:

توانمندیها ، مهارتها ، تحصیلات ، تجربیات و استعدادهای انسان نقش بسیار مهمی را در پیشرفت و ارتقاء شغلی وزندگی او دارد. به عبارت دیگر موارد ذکر شده پتانسیل لازم جهت حرکت و رشد را فراهم می نماید. لیکن این حرکت نیاز مند بستر و مسیر مناسب نیز می باشد. چنانچه فرد در محل مناسب ، مکان مناسب و زمان مناسب قرار گیرد می توان انتظار داشت که تمامی پتانسیل وجودی وی در جهت رشد و تعالی شغلی ، شخصیتی ، اجتماعی و... بکارگرفته شود. بدیهی است در صورت محقق نشدن شرایط ذکر شده امکان رشد و شکوفائی کامل انسان بسیار کم می گردد. یکی از وظایف بسیار مهم مدیران و رهبران شناسائی استعدادهای کارکنان و فراهم آوردن شرایط رشد و پرورش و بکارگیری آنها در سازمان ودر جهت اهداف سازمان می باشد. انسانها هر یک معدنی از طلا و نقره هستند که می بایستی ابتدا کشف و شناسائی شده و سپس با صرف هزینه به بهترین شکلی به تعالی رسانده شوند و همچون نگینی بدرخشند.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:55 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

نسخه ای برای اهمال کاری

 

برنامه پنج مرحله ای زیر می تواند به مفید واقع شدن شما کمک کند:

مرحله اول: مشخص کنید کدام کار است که از انجام آن طفره می روید؟ آن را یادداشت نمایید و سود و زیان آن را تحلیل نمایید. مزایا و زیان های انجام ندادن کار مورد نظر را با هم مقایسه کنید و به آنها امتیاز بدهید.

مرحله دوم: برنامه ریزی کنید. زمان شروع کار خود را دقیقاً مشخص نمایید. سپس فهرست مواردی را که ممکن است شما را از شروع کار بازدارد تهیه کنید و راه حل هایی را که طرز برخورد با این مشکلات را نشان می دهد، بنویسید.

مرحله سوم :کار را ساده کنید. اگر به جای هدف های بسیار بزرگ و کمال طلبانه، هدف های واقعی و به نسبت ساده را انتخاب کنید، کار دشوار ساده می شود. به دو شکل می توانید کار بزرگ را به اجزاء کوچکتری تقسیم کنید. یک راه برای این کار انجام قدم به قدم کار است. برای مثال اگر تصمیم گرفتید که دیوار اتاق را رنگ بزنید، قدم اول انتخاب رنگ است و قدم دوم مراجعه به رنگ فروشی و خرید رنگ. مرحله بعد تهیه یک نردبان و... . راه دوم ساده کردن کار تقسیم بندی زمان است. زمان های کوتاه و محدودی را انتخاب کنید. اینکار چند فایده دارد: ?- کارهای بزرگ را به کارهای کوچک تقسیم می کنید که در مدت کوتاه انجام پذیر باشد. با این رفتار دشواری کار کمتر به نظر می رسد.

?- می توانید بلافاصله پس از شروع به کار پانزده دقیقه را تمام کنید. احساس انجام دادن کار اغلب از شدت تنش شما می کاهد و انگیزه بیشتری تولید می کند.

?- به طفره رفتن از انجام کار وسوسه نمی شوید، زیرا هرگز مجبور نیستید که در هر زمان بیش از پانزده دقیقه کار کنید. انجام کار حتی اگر ناخوشایند باشد در مدت کوتاه پانزده دقیقه قابل تحمل است.

?- می توانید با کار کردن در فواصل زمانی کوتاه خلاقیت بیشتری به خرج دهید. نوشتن یا مطالعه گزارش در پاره وقت های کوتاه راحت تر است. به عبارت دیگر با تلاش کمتر بیشتر می آموزید و درک می کنید.

مرحله چهارم: مثبت فکر کنید. اندیشه های منفی مرتبط با کاری را که انجامش را به تعویق می اندازید، یادداشت کنید. با نوشتن افکار منفی متوجه می شوید که با طفره رفتن از کاری که قرار است بکنید در واقع خود را فریب می دهید. جای افکار غیرمنطقی و غیرواقع بینانه یا شناخت های مخل انجام کار را با افکار منطقی یا شناخت های کارگرا عوض کنید. برای مثال با خود می گویید باید تمام این ظرف ها را بشویم. این تفکر همه یا هیچ است. می توانید به جای این جمله منفی به خود بگویید، مجبور نیستم همه را امشب بشویم. اما گر دست کم تعدادی از آنها را بشویم احساس بهتری خواهم داشت.

مرحله پنجم: به خود امتیاز بدهید. وقتی کاری را که از انجامش طفره رفته اید شروع می کنید، بهتر است به جای بی ارزش جلوه دادن کار از خود به خاطر کاری که کرده اید تشکر کنید. اگر به خواسته خود نرسیدید، می توانید از تجربه ای که کرده اید درس بگیرید و به جای آنکه خود را شکست خورده و ناکام بدانید، زمینه را برای موفقیت های بعدی هموار سازید.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:53 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

راهکارهای تقویت تفکر مثبت:

همانطور که گفته شد افکار از چنان قدرتی برخور دارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابراین باید خود و زیر مجموعه‌مان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در اهداف خود به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دستیابیم.

1)      نسبت به خود احساس خوبی داشته باشیم و آن را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.

2)      لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راههای تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.

3)   لیستی از افکار منفی خود تهیه کنیم و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.

4)   سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه " خسته نباشید " که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم " خدا قوت "، " شاد باشید " و یا " پر انرژی باشید ".

5)      افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.

6)      با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.

7)   هر روز صبح که از خواب برمی‌خیزیم با نگاه کردن به یک منظره، تابلوی زیبای نقاشی و یا اسماء الله روز خود را با نشاط و خوش بینی آغاز کنیم.

8)   از افراد منفی‌نگر یا موقیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.

9)   به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.

10)   به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته خود فکر و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.

11)   از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیت دنبال کنیم.

12)   به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران‌کننده دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.

13)  به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.

14)  از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تایید یا تکذیب دیگران نباشیم.

15)   در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.

16)   در تعریف از افراد از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم ( فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است ).

17)  از چشم و هم چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.

18)   هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.

19)   قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهند شد.

20)   برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.

21)  از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال‌گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.

 

22)   خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید، پس من چطور می‌شود همه چیز را در یک روز بدست آورم.

 

23)   خود را از قید و بندهای آزار دهنده رها و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.

24)   از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و اوقات خود را در جمع خانواده، همکاران و دوستان سپری کنیم.

25)   هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.

26)   ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.

27)   هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.

28)  اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.

29)   خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می شود تا افکار ناراحت کننده و منفی جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهند.

اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی مان متحول می شود.

در زندگی بجای شناور بودن، شنا گر باش.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:53 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

 

ویژگیهای افراد مثبت نگر و منفی نگر

 

الف)افراد مثبت‌نگر:

*       با وجود تفکر درباره گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می‌کنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.

*        از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می‌کنند و برای رد کردن نظرات نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.

*       در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده می‌کنند.

*        همیشه سعی می‌کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشوند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو می‌کنند.

*       همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می‌کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض گویی می‌شوند.

*        چون دارای ذهن مثبت هستند، می‌توانند افکار خود را کنترل کنند.

*       اگر از آنها خواسته شود درباره موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در جنبه‌های منفی، موارد مثبت آن را بیان می‌کنند و موضوع را به فال نیک می‌گیرند به عبارت دیگر " نیمه پر لیوان را می‌بینند " .

*       مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می‌کنند.

*       اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش مشرب هستند.

*      همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت‌بخش بوده و سعی می‌کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

*       در ارتباط‌های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند ( مگر خلاف آن را ببینند ) و سعی می‌کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.

      

ب) افراد منفی‌نگر:

*       همیشه از وضعیت موجود و گذشته خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.

*      غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می‌کنند.

*      در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده می‌کنند.

*       در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست می‌کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود می‌دانند.

*        تمرکز فکر ندارند و ضد ونقیض صحبت می‌کنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر " اول عمل می‌کنند و بعد فکر ".

*      چون منفی‌نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.

*      اگر از آنها خواسته شود درباره موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه‌های منفی آن توجه کرده و همان را بیان می‌کنند. به قولی " نیمه خالی لیوان را می‌بینند ".

*      از کاه کوه می‌سازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند

 

*      غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.

*       همه چیز در نظر آنها غم‌انگیز و ناامید‌ کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمی‌برند.

*        در ارتباط‌های اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوءظن دارند و فکر می‌کنند که همه علیه آنها توطئه می‌کنند.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:52 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

نگاهی دیگر به ارتباط مؤثر

همیشه برای فهمیدن و درک صحبت های یکدیگر نیاز به برقراری ارتباط موثر داریم. سوءتفاهم هایی که گاهی اوقات بین دو نفر بوجود می آید بعلت این است که همدیگر را نمی فهمند زیرا که ارتباط برقرار شده موثر نیست.
امروزه عواملی هستند که امکان دارد این ارتباط را خدشه دار سازند.
یکی از آنها تغییر محیط است مثلاً با قبولی در دانشگاه فرد خواه نا خواه با مشکلاتی در خانواده و محیط آن رو در رو می شود و نمی تواند ارتباط موثری با اعضای خانواده برقرار کند.و در آخر متهم به این می شود چون وارد دانشگاه شده ای اینگونه تغییر کرده ای.
عامل بعدی تنهایی است. گونه ای از این تنهایی، عزلت است. یعنی آگاهی به اینکه من موجود واحدی هستم که با دیگران تفاوت دارم. به قول سهراب سپهری هر چه مهم تر تنها تر.
یکی از علل اصلی این تنهایی تکنولوژی است. مثلا خانواده ای مشغول تماشای تلویزیون است ولی هریک درگیر مشکلات خود می باشد واز دیگری خبر ندارد ویا اینکه درگیر مسایل روزانه می شوند وهیچ گونه ارتباطی با هم ندارند. عشق از دست رفته می تواند در ایجاد ارتباط موثر مشکل ساز باشد. فرد در غم از دست دادن چیزی یا فردی به سر می برد وافسوس نداشتن آن را می خورد امادر نقطه مقابل این عوامل موفقیت قرار دارد. شخص به دلیل موفقیت خود در معرض ارتباطات بشری قرار دارد و می تواند ارتباط موثری برقرار سازد و از طرفی برقراری ارتباط موثر خود موفقیت محسوب می شود..مورد بعدی مساله مرگ وزندگی است و آنها که ارتباط موثری ندارند طول عمر کمتری دارند نسبت به آنان که این ارتباط را دارند.

مشکلاتی که با آن مواجه هستیم به دلیل این است که خیلی مهارتهای لازم در زندگی را به دست نیاورده ایم، اینکه چگونه انتقاد کنیم، چگونه مخالفت کنیم، چگونه با مخالفت دیگران کنار بیاییم، و یا اینکه چگونه جراتمند باشیم؟ جرات مندی به معنای حفظ حقوق خود بدون اینکه به حقوق دیگران بی احترامی کرده ویا حقوق دیگران را خدشه دار سازیم. می دانیم هر فردی حق اشتباه کردن را دارد پس یک رفتار جرات مندانه می تواند قبول و پذیرش این اشتباه باشد.
برای ارتباط موثر برقرار کردن مجموعه مهارتهایی لازم است.

 اولین گام مهارت گوش دادن است، این گوش دادن با شنیدن فرق می کند زیرا شنیدن فرایندی است روان شناختی که همراه با همدلی و انعکاس احساسات است ولی شنیدن پدیده ای ادراکی است.

مردان یک سوم زنان صحبت می کنند و در صحبت هایشان بدون عواطف و احساسات هستند ولی زنان در صحبت هایشان می توانند به راحتی انعکاس عواطف را دریافت کنند. وقتی مردی مخاطب باشد فقط گوش می کند و نمی تواند همزمان با گوش دادن کار دیگری انجام دهد ولی زنان اینگونه نیستند.
در مورد این مهارت باید در مورد بافت و چگونگی شرایط آگاهی داشته باشیم زیر هر کلمه معنا و مفهومی دارد که در بافت و مضمون خاصی موثر است.
در مورد شخص گوینده علاوه بر اصل موضوع مواردی است که می تواند در دریافت مضمون به مخاطب کمک کند نظیر: تن صدا، وضع لباس، و شرایط و

مهارت دوم خوب حرف زدن است. اینکه با توجه به بافت بدانیم صحبتی که می کنیم چه تاثیری خواهد گذاشت و به بافت ذهنی و ساحت ذهنی شخص مخاطب پی بردچراکه زبان هرکس ساحت ذهنی اوست.
نظیر نامه ای که امام خمینی ( ره) به گورباچف نوشت و در نتیجه ان کمتر از 24 ساعت نیروهایش را از افغانستان خارج کرد.

مهارت سوم همگامی است یعنی هنگام گوش دادن به فرد مقابل با همگامی خود بطور مثال با گفتن کلماتی مثل خوب، آهان، بقیه اش و یا تکان دادن سر و.. با او ارتباط برقرار کرده و تشویق به صحبت نماییم.

مهارت چهارم تقدم در ارائه نظرات است. اینکه به دیگران اجازه بدهیم که قبل از ما نظراتش را مطرح کند.

مهارت پنجم پرهیز از مطلق گویی است چرا که ارتباط موثر را خدشه دار می سازد. از کلماتی نظیر: همیشه، هرگز، هیچ وقت استفاده نکنیم و همیشه جایی برای نسبیت باقی بگذاریم.

 



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:19 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

بسمه تعالی

تعریف شخصیت سالم و نا سالم       

 

تعریف شخصیت سالم و شخصیت نا سالم... حال خوب و حال بد... اضطراب...افسردگی... دو قطبی... تمرین رفع شرطی ها... تمرین شناخت باور های غلط...

بعد از هوا، غذا و سقف بالای سر؛ هر انسانی به روابط خوب انسانی نیاز دارد؛ ارتباطات سالم، بهداشت روان را بالا میبرد و فردی هم که از بهداشت روان بالا بر خوردار است میتواند ارتباطلت سالم داشته باشد؛ بقولی افکار او، رفتار او و گفتار او در خدمت خود و در خدمت دیگران است و آزردگی با افکار و گفتار و رفتارش برای خود و دیگران بوجود نمی آورد.

داد و ستد مهر و دوستی، نیاز آن که دوست بدارد و دوست داشته شود امری ضروری است.

اریک فروم میگوید: احساس نا ایمنی از لحظه ای که از پستان مادر جدا میشویم، تا آخر عمر، همیشه کم و بیش با ماست.

تلاش های آگاهانه و نا آگاهانه ما، در زندگی همه بنوعی برای تسکین این احساس پر عذاب است!

کمبود ویتامین محبت، کمبود احساس خواستنی بودن و کمبود احساس ایمنی و عدم احساس مقبولیت و عدم خود باوری و کمبود اعتماد بنفس، عدم آرامش و کمبود شور و نشاط و عدم طی مراحل صحیح کسب هویت فردی و درک درست از من کیم  همه و همه ویروس های سلامت روان هستند. بنوعی احساس تزلزل درونی و احساس عدم توان انجام مسئولیت ها میتواند از دلایلی باشد که فرد بطور نا خود آگاه احساس اضطراب و... کرده و نا خود آگاه می پذیرد که ”چون من بیمارم، دیگران نمی توانند روی من حساب کنند و کارها را به من واگذار کنند و مسئولیتی من ندارم!“

شما کودکی را چگونه گذراندید؟

کودکی که با ترس زندگی کند، می آموزد که در بزرگسالی تشویش داشته باشد، بهراسد. روابط انسانی یک بچه در کودکی،  اینکه در محیط با گرمی، محبت، توجه صحیح، احساس ایمنی، احساس خواستنی بودن و صد البته نظم و انضباط فردی (سلف دسیپلین)بزرگ شود، او را انسانی متعادل می سازد.

شما چگونه کودکانتان را پرورش میدهید؟

بنابه بیانیه سازمان بهداشت جهانی 4 عامل میتواند از عوامل مهم اضطراب دوران کودکی باشد : 1- کم توجهی 2- کم محبتی 3-کم حرمتی 4- رفتار دیکتاتوری و دستوری.

تعریف شخصیت سالم:

فرد سالم بر گفتار، رفتار و افکار خود مسلط است.

زندگی خود را با عقل، آگاهی و درایت هدایت می کند.

در جهت آشتی با خود، سازگاری با دیگران و جامعه و محیط حرکت میکند.

شخصیت سالم بیشتر روز افکار مثبت دارد، احساس خوشبختی میکند و گویی که زیر پاهایش فنر هست و حرکت او با شور و نشاط است.

امواج مثبت او که ناشی از افکار مثبت است در جهت آرامش و خوشبختی دیگران حرکت دارد و چون از او امواج مثبت به محیط اطراف میرسد، امواج مثبت میرود و امواج همنام (مثبت) محیط را جمع کرده و به او بر میگرداند و در نتیجه روز به روز حال او بهتر و بهتر میشود.

تعریف فرد نا سالم:

فرد ناسالم نا خود آگاه عناد، بدبینی و کینه و عیب جوئی از خود بیرون میریزد و بقولی” از کوزه آن تراود که در اوست“ ولی چگونه فرد ناسالم میشود؟؟

کارن هورنای معتقد بود که”اختلالات روحی در واقع جریانی است از رشد ناسالم بشر، رشدی که در آن انرژی های سازنده فرد به جای اینکه به کار سازندگی او بپردازند، درست در جهت عکس عمل میکنندو در تخریب شخص میکوشند“

تعریف های ساده از اضطراب:

یک حالت ثابت و دائم نگرانی است، اضطراب خودیک بیماری است و هم چنین در بعضی از بیمارهای دیگر اعصاب و روان هم از علائم آن بیماریهاست. پس در اختلالات گوناگون دیده میشود.

افسردگی، اضطراب ورفتارهای وسواسی و یا افکار وسواسی شایع و بیشتر مواقع بنوعی همراه هستند.

حملات اضطراب گاه با بیماریهای جسمی اشتباه گرفته میشود، چون علائم جسمی چون طپش قلب و بی نظمی ضربان، تعریق، احساس لرز، سرگیجه و... میتواندمشاهده شود. خلاصه و به عبارتی: اضطراب یک حس مبهم، نا خوش آیند و آزار دهنده است که در حالات بیمارگونه دیده میشود.

یک تعریف ساده: اضطراب را خیلی ساده اینگونه تعریف میکنیم:

زنگ خطر و پاسخ فرد است به احساس خطر، احساس تهدید نسبت به حالات عاطفی و درونی وآنچه برای فرد مهم است.

این احساس خطر و احساس تهدید گاه سالم است و گاه بیمارگونه و یا بنا به باورهای غلط.

بسیاری از مردم بنا به باورهای غلط دچار افسردگی و اضطراب میشوند و یا در مواردی چون افسردگی دارند غلط می بینند و غلط برداشت میکنند....

بفرمایش مولانا:

پیش چشمت داشتی شیئی کبود                  زان کبودت جمله عالم مینمود

فرد ناسالم روحیه بد خود را از عوامل خارج از وجود خود می داند. عدم موفقیت را ناشی از عوامل محیطی میداند و به جای آنکه خود توان ایجاد شرایط را داشته باشد، فقط تابع شرایط میشود و بدتر از همه آنکه فکر میکند قادر به کنترل رفتارش نیست و توان ایجاد تغییر را ندارد. چون هر عملی انگیزه ای را که محرک آن عمل است را تقویت میکند و تکرار عملی که بر اساس باور غلط است، باعث تشدید آن باور غلط میشود.

هم چنین از آنجائی که تفکر (صحیح یا غلط) به عمل می انجامد و تکرار عمل عادت میشود و عادات هستند که زندگی را میسازند، درست دیدن، درست فکر کردن و درست عمل کردن است که ”سرنوشت تغییر پذیر“ را میتواند مثبت سازد.

طرق ساده برای شناخت باورهای غلط:

برای شناخت آن که آیا اعمال شما بر اساس باور غلط است، نیاز به شناخت علائم رفتارهائی هست که بر اساس باورغلط صورت میگیرد و هر عملی احساسی پیامد خود دارد:

موقتا موجب رضایت کاذب میشود ولی بعدا حال ما را بد میکند. با ایجاد افسردگی ما را دچار یاس، ناامیدی کرده و مثل زنجیر به دست و پای ما پیچیده و قدرت خلاقیت و سازندگی و رشد و تعالی را از ما میگیرد.

رابطه مارا با خود و با دیگران خراب می کند و بضرر هر دو طرف است.

در توجیه منطقی دچار درماندگی شده و دلائل حتی خودمان را هم راضی نمی کند چه رسد به دیگران.

راه چاره چیست؟

هدف ما انسانیت و انتشار مهر ودوستی و رفع کدورت و بدبینی باشد.

خود را مشاهده کنیم.

اعمال خود را مشاهده کنیم.

عکس العمل خود را نسبت به اعمال دیگران مشاهده کنیم که این کلید خودشناسی است.

حال خود را بعد از هر عملی مشاهده کنیم، بعد از هر عمل حال ما چگونه است؟ بنا به تعریف اثر رفتار بر اساس باورهای غلط آیا: عمل بر اساس باور غلط بوده؟

باور های غلط را هر چه بیشتر بشناسیم.

در رفع باورهای غلط تلاش هدفمند داشته باشیم.

شناخت شرطی ها، شرطی هایمان را بشناسیم.

در رفع شرطی ها کوشش کنیم و به تمرین 3 هفته ای که ارائه میشود عمل کنیم و باور کنیم که میتوانیم به آرامش برسیم.

از تمرینات آرامسازی- مراقبه-تمرکز- تجسم حالتی که می خواهیم داشته باشیم-تمرین 3 هفته ای را نوشته و شرطی ها یمان را مشخص کرده و هر شرطی را که میخواهیم از بین بریم در لیست بیاوریم وجلوی چشم، زیر شیشه میز محل کار، روی در یخچال و یا به آینه بچسبانیم..

 هفته اول: (روزهای زوج) تلقین مرتب، دو ساعت یکبار برای 3-5 دقیقه با خود تکرار کنید مثلا: به محض مچ گیری، ملامت و مخالفت، آشفتگی خود را با بردباری جایگزین میکنیم.

(روزهای فرد): به محض برخورد با تحقیر، تحکم، تحمیل، من متبسم و مهربان میشوم.

هفته دوم: هر روز ( فرد یا زوج)یکی از تلقین های گفته شده را 2 ساعت یکبار به مدت 5-3 دقیقه به خود بگوئید.

هفته سوم: مثل هفته اول.

بطور خلاصه:

بنا به گفته کارن هورنای، بشر:

نیاز به همبستگی دارد.

نیاز به احساس ایمنی دارد.

نیاز به رسیدن به خلاقیت، ابراز وجود و کسب هویت صحیح دارد.

نیاز به قدرسناشی دارد.

نیاز به تجربیات نو، آموختن و تفکر دارد.

نیاز به احترام به خود و نیاز به رضایت از خود (ولی نه خود شیفتگی) دارد.

نیاز به امید و آینده نگری دارد.

نیاز به سلامتی جسم و روان و نیاز به رفع تشویش وترس و نگرانی دارد.

* * *

قبلا که شرطی ها را لیست کرده اید که تمرین رفع شرطی ها را انجام دهید؛ اگر هنوز دست به کار نشده اید؛ برای تمرین و کسب نتیجه:

یک- لیست از شرطی هایتان تهیه کنید. به قول کریشتامورتی ”رهایی آزادی انسان از شرطی هایش است“ و با تمرین رفع شرطی ها خود را آزاد کنید.

دو- باورهای غلط خودتان بنا به آنچه برای شناخت باورهای غلط گفته شد لیست کنید و با تمرین آنها را با باورهای صحیح جایگزین سازید.

سه- لیست کنید هر آنچه را که از آن می ترسید، من از چی می ترسم؟

* * *

ورزش- یوگا، تنفس صحیح مرتب، تغییر ذهنیت، بخصوص مشاوره و استفاده از تکنیک های شناخت درمانی در راه تغییر شناخت و نیز در نهایت در صورت نیاز دارو درمانی میتواند به درمان اختلالات، بیماریها پاسخ مثبت بدهد و یا در بعضی موارد نادر حداقل بیماری را کنترل کند.

میگویند: اعتیاد خانمانسوز است و من اضافه میکنم بیماریها و حتی اختلالات روحی-روانی- عصبی و خلقی میتواند در صورت درمان نشدن خانمان برانداز می باشد.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:11 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 30

                                                                                      بسمه تعالی

                                                                 گامهایی به سوی محبوبیت

 

میل به محبوبیت یک نیاز طبیعی است ، همة ما دوست داریم مورد احترام و علاقة دیگران باشیم . دوست داریم دارای شاخصه هایی باشیم که از آنها تمجید شود . نفوذ در دلها و تمایل جدی به خواستنی بودن و محبوبیت ،  یکی از ویژگیهای  مهم دوره جوانی است .

باید این نیاز را در نظر داشت که برای کسب محبوبیت نیازی به قهرمان شدن نیست . مواردی که در زیر می آید نکاتی است که با تأمل در آنها می توان در راه محبوبیت قدم برداشت .

گامهائی به سوی محبوبیت :

1- مثبت اندیشی  : مثبت اندیشی ،  بار عواطف و افکار منفی را از ذهن و روان ما دور می کند . درنتیجه دیگران ، ما را با ظاهر و روحیه ای مثبت و دوست داشتنی خواهند شناخت . کسی که   خواهیم بود که با منفی بافیهای خود ، دیگران را آزرده خاطر نمی کند .

2- همدلی کردن : وقتی با دیگران ابراز همدلی و همدردی می کنیم ، یعنی اینکه ما آنها را از خودمان می دانیم . معایب و مشکلات آنها ما را تحت تأثیر قرار می دهد و نسبت به آنها واکنش دوستانه نشان می دهیم . در نتیجه آنها نیز نسبت به ما احساس نزدیکی و دوستی می کنند . ادامه مطلب...


نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:28 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

تمام اندوهم از پرنده ای است که می دانست پرنده است و می گفتند که پرنده نیست!

تمام اندوهم از پرنده ای است که می دانستند پرنده است و            می گفتند که پرنده نیست!

اگر داشته های زندگی خود را شمارش کنید ، مجالی برای شمارش نداشته های زندگی خود نخواهید داشت.

خواهرم، برادرم!

اخم خود را باز کنید، این همه در فکر فرو نروید که دیگران به اوج شهرت و ثروت رسیده اند، اما شما نرسیده اید، دریابید که بالاتر از هر اوج، اوج دل شماست اگر شرافتمندانه زیستن را بالاتر از هر اوج دیگر بدانید.

شخصی که شکوه شرافت را حقیر می شمارد، سرانجام روزی خود را به بهایی اندک می فروشد.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 9:8 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

   1   2      >